۱۳۹۴ خرداد ۱۴, پنجشنبه

« سید مهدی موسوی »

گفتم
لباس قرمزت را نپوش
ما کمونیست نیستیم
گفتم
لباس مشکی ات را نپوش
ما آنارشیست نیستیم
گفتم
لباس سبزت را نپوش
ما فتنه گر نیستیم
گفتم در این مملکت
فقط آدم های لخت را نمی گیرند
بعد آنها رسیدند
و سنگسارمان کردند
اوّلین سنگ را کسی انداخت
که لباسش را یادم نیست
آخرین سنگ را کسی انداخت
که مطمئن بود
آدم هایی را که سنگ می اندازند
نمی گیرند

« سید مهدی موسوی »

Alireza Harsini :

Alireza Harsini :

بهترین روز بعد از مهاجرت...
آدمی فوق العاده خاکی، مهربان، ساده و پر از درد بود...




آلیس-ص

همه‌ی بغض‌های ناگفته‌م، اشک می‌شن تو چشمای خیسم،
سرزمینِ عجایبه این‌جا، دست‌هامو بگیر «آلیسم»... //

آلیس-ص


ما در پی" حقیقت " هستیم ، اما مدعی نیستیم " حقیقت " نزد ماست.



شاهین نجفی:
ما در پی" حقیقت " هستیم ، اما مدعی نیستیم " حقیقت " نزد ماست.


۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

رفیق من مسعود

رفیق من - 
مسعود

به خط چهارم که رسیدم کلمات شل شدند و مغزم روی “بیست‌سال“ شکسته شد. من تنها تجربه‌ای چند روزه از حبس دارم و بیست سال را نمی‌فهمم. بعد یکباره زمان گذشت و تو بودی با یک لباس تیره و موی کوتاه و چهره ای که پیر شده بود. پیراهنم را گرفته بودی و داد می زدی :زندیگمو به من برگردون لامصب. بعد روی صندلی جابه جا شدم و خودم را دیدم در برابرت، که در کدام ناکجا نشسته ایم و حرف می زدیم. من با نامه ات درگیر رویا شدم و حالا برایت می نویسم و جز رویانگاری چیزی در چنته ندارم رفیق. دو سال پیش و پس از ماجرای نقی تنها چیزی که مرا از زیر یوغ این عذاب وجدان نجات داد ،این بود که حالا من هم مثل رفقایم در امنیت نیستم و هر روز مانند یک چریک نفس می کشم و می خوابم و راه می روم. چریکی خیابانی که قاتلش می تواند در هر لباسی در کمین‌اش باشد و این بزرگ ترین دلگرمی من است در برابر رنجی که بر گرده‌های شماست. جرم ما چیست جز ترانه و موسیقی ؟ جرم ما چیست جز چشم نبستن بر ستمی که بر سرزمینمان می‌رود؟ همین تاریخ دردآور و دردهای تاریخی برای‌مان کافی‌ست تا ادامه دهیم. من اجازه نمی‌دهم در حد یک تیتر خبری کوتاه، در میان خبرهای ریز و درشت و زرد و سیاه رسانه‌ها گم شوی. برایت نوشتم،آنقدر نوشتم و بغض کردم که جانم تیر می‌کشد. آنجا که هستی، زندگی را از خودت دریغ نکن. به پشت سر نگاه نکن و حال امروزت را از یاد نبر و جسم و درونت را قوی نگه دار.برای من بنویس و بگذار تا بخشی از من در آنجا با تو به اشتراک بنشیند.

از دور می بوسمت

 

ش.ن.ل.ع

منبع



واگر برّگان در ميان خود بگويند:اين پرندگان شكارى شرّاند.


             شاهین نجفی:

واگر برّگان در ميان خود بگويند:اين پرندگان شكارى شرّاند.








آن مرد آمد...



آن مرد آمد...

shahin najafi

پست‌های پرطرفدار