۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

زني ست در بغلم: قهرمان افسرده!
كه ديو آمده و بچّه هاش را خورده
كه سال هاست به خودكارهاش مصلوب است
زني كه رابطه اش با فرشته ها خوب است
پرنده اي ست ولي غرق خون و پركنده
برهنه تر جلوي چشم هاي شرمنده
كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك مي ريزد با تصوّر خنده
زني كه گوشه ي سلّول ها دراز كشيد
زني كه قرباني بود توي پرونده
زني كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زني به هيأت عصيان و خون، زني زنده!
زني كه شوق تنش را به ياد داشته است
زني كه رابطه هايي زياد داشته است
زني كه مثل خودش بود اگر كمي بد بود
زني كه مال كسي نيست و نخواهد بود...


هیچ نظری موجود نیست:

پست‌های پرطرفدار