۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

انسان بر اساس ابعاد زمانی و مکانی که در آن رشد می یابد سعی می کند تا خود را در ابتدا بر اساس شناختی نسبی و تدریجی از "خویشتن" و سپس جهان اطراف اش تعریف کند .این شناسایی و تعریف پس از آن به جنگی تمام عیار میان انسان و "بودن" تبدیل می شود و از همین نقطه، او انتخاب میکند. در عمومی ترین حالت، از ادامه دادن به این پرسش دست می کشد و "زیستن" را همان طور که هست می پذیرد ویا این جنگ فرسایشی را به جریانی مازوخیستی و بی بازگشت در خویش تقلیل می دهد وتفاله یا براده های ناشی از آن را به جهان اطراف اش پرت می کند.


هیچ نظری موجود نیست:

پست‌های پرطرفدار