سيزده ساله بودم که آقاي نيک بخش،ناظم مدرسه ي پروين،مرا بي خبر به جلوي صف ،روي سکو خواند و رو
به دانش آموزان گفت:اين نجفي که يکي از بي انضباط ترين دانش اموزان ما بود
،در چند ماه گذشته کاملا رفتارش عوض شده و ما ميخواهيم تشويق بشه
که انشالله هميشه همين جوري بمونه.يه دست براش بزنيد و بعد صلوات.
من تغييري نکرده بودم.فقط
ياد گرفته بودم چطور مخفي عمل کنم و اين را مديون کيوان مرادي بودم
آن موقع اين موفقيت بزرگي بود براي يک نوجوان 13 ساله .حالا خلافمان
از حد شيشه شکستن و سر کلاس ترقه ترکاندن و دست انداختن معلمان
و معلمات يا جنگ تن به تن يا گروهي بيرون مدرسه و ما بقي بيشتر نبود
به دانش آموزان گفت:اين نجفي که يکي از بي انضباط ترين دانش اموزان ما بود
،در چند ماه گذشته کاملا رفتارش عوض شده و ما ميخواهيم تشويق بشه
که انشالله هميشه همين جوري بمونه.يه دست براش بزنيد و بعد صلوات.
من تغييري نکرده بودم.فقط
ياد گرفته بودم چطور مخفي عمل کنم و اين را مديون کيوان مرادي بودم
آن موقع اين موفقيت بزرگي بود براي يک نوجوان 13 ساله .حالا خلافمان
از حد شيشه شکستن و سر کلاس ترقه ترکاندن و دست انداختن معلمان
و معلمات يا جنگ تن به تن يا گروهي بيرون مدرسه و ما بقي بيشتر نبود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر