۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

نمیدانم کسی که عاشق من میشود عاشق خود شاهین شده یا شاهین نجفی. این برای خودم هم تبدیل به یک معضل شده و گاهی دشمنی ام با شاهین نجفی از همین جا شروع میشود. من باید خودم باشم ولی برای اطرافیانم بر اساس شاهین نجفی قضاوت میشوم و گاهی ناچار میشوم خودم نباشم و بروم در جلد شاهین نجفی. این برایم دردناک و عذاب آور است که جلوی خودم را بگیرم. اما شاهین نجفی هم مثل خودم روانی است.(می خندد) شاید یک مقدار حسادت هم هست، چون گاهی شاهین نجفی را بیشتر از من دوست دارند. من یکجور حرص و ولع برای دوستی با آدمها دارم در حالیکه شاهین نجفی مجبور است که اینطور نباشد. بخاطر همین از دور که نگاه میکنی انگار شاهین نجفی گارد دارد اما یک چیزی هست بنام کودکی که من ِ شاهین سعی کرده ام حفظش کنم. دقیقا مثل یک کاکتوس شده ام که وقتی خارهایش را کنار بزنی یک چیز دیگر می بینی !



هیچ نظری موجود نیست:

پست‌های پرطرفدار