۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

ما می تونستیم کاملا تو یک شرایط خوب و راحتی دور هم باشیم و از هنر لذت ببریم.عشق بکنیم واقعا.ولی به قول شاملو بحث فقط سر همینه حالا من نمیخوام سهرابو زیر سوال ببرم ولی بحث فقط سر همینه وقتی پایین رود دارن گردن میزنن و میکُشن من دیگه نمیتونم بیام از زیبایی ها بگم فقط.از اون چیزهای گل و بلبل فقط بگم.یه اتفاقات خشنی داره میفته که اینها اتفاقا همیشه مثال می زنیم مث آیینه ما ناگزیر میشیم که اینها رو بازتاب بدیم.چون یه عده ای نمی بینن نمیشنون و یه عده ای بدتر نمیخوان ببینن و نمیخوان بشنون.در نتیجه اونجا دیگه باید داد بزنیم فریاد بزنیم.این فریاد فریادهای مشترک من با یکی دوتا نسل پیش از منه و هم نسلان من و کسانی که بعد از من دارن میان.الان شما دهه هفتادیا رو ببینید خیلی دردناکه البته،شما حساب بکنید کل تاریخ ایران رو وقتی نگاه کنید می بینید ما چقد شبیه هم هستیم و این اتفاق در غرب اصلا اینجوری نیست.حالا یک جوون غربی درگیر یه چیزای دیگست و داره زندگیشو میکنه تو خیلی از مباحث.ولی ما نه.ما هنوز مجبوریم از مباحثی حرف بزنیم ، درگیر چیزهایی باشیم که نباید می بودیم و دردناکه در نهایت ...


هیچ نظری موجود نیست:

پست‌های پرطرفدار